شیپلپلون

  ارنواز گلی وقتی به دنیا اومدی تا 40 روز خونه مامانی بودی توی این مدت ...................... ارنواز گلی وقتی به دنیا اومدی تا 40 روز خونه مامانی بودی توی این مدت زود زود دلمون تنگ می شد میومدیم خونه مامانی بهت سر میزدیم خیلی کوچولو بودی . مامان الهام می ترسید تو رو از خونه بیاره بیرون. بابای بیچاره هم تا سر شب سرکار بود بعدشم آلاخون والاخون میشد.   یه شب خونه ما، یه شب خونه مامانی، یه شب خونه خودتون. تازه بعد که میومد پیشت باید مراقبت می بود تا گریه نکنی. بیچاره همش چرت میزد. گذشت و گذشت تا شد 40 روز ....... یعنی خیلی بزرگ شدی و اوردنت خونه ما...

    ارنواز گلی     وقتی به دنیا اومدی هیچ لباسی اندازت نبود. عمه نسیم تصمیم گرفت برات لباس بدوزه ......  یکی از لباساتو از بابایی گرفتم تا از روش برات لباس بدوزم ،اما یادم رفته بود که تو روزانه رشد می کنی تا لباسو دوختم ،                  دکمه خریدم،                                 بهش زدم،         ...

چ     توضیح مامان الهام: ارنواز مامان تو این عکس مقنعه نماز مامان الهامو زده،دایی هم با موبایلش ازت عکس گرفت ...

...

اولین سفر دخترم تو اسفند ماه به آبادان واسه خرید عید   ...

...

...

...

...