جشن برزگ مامان جونی برای پا گشایی ارنواز خانم
ارنواز گلی وقتی به دنیا اومدی تا 40 روز خونه مامانی بودی توی این مدت ......................
ارنواز گلی وقتی به دنیا اومدی تا 40 روز خونه مامانی بودی توی این مدت زود زود دلمون تنگ می شد میومدیم خونه مامانی بهت سر میزدیم
خیلی کوچولو بودی . مامان الهام می ترسید تو رو از خونه بیاره بیرون. بابای بیچاره هم تا سر شب سرکار بود بعدشم آلاخون والاخون میشد.
یه شب خونه ما، یه شب خونه مامانی، یه شب خونه خودتون. تازه بعد که میومد پیشت باید مراقبت می بود تا گریه نکنی. بیچاره همش چرت میزد.
گذشت و گذشت تا شد 40 روز ....... یعنی خیلی بزرگ شدیو اوردنت خونه مامان جونی یعنی خونه ما،
مامان جونیت از یه هفته قبل عمه ها رو می فرستاد برای تو ومامان الهام کادو بخرن ،خلاصه ......
تو رو با هزار تا سلام و صلوات آوردن خونه ما .ما هم برات جشن ورود گرفتیم یه کلی چیز خریدیم به اسم تو ،خودمون همه رو خوردیم ،آخر شبم یه شیشه شیر به تو هم دادیم
بگدریم تازه رسیدیم به کادو هات ،مامان جونی و بابا جونی چون می دونستن تو آبو دوست داری برات یه استخر بادی خریدن تا توی حمام حسابی خوش بگذرونی .ما هم کلی عکس ازت گرفتیم
مامان الهام هم یه کلی کادو گیرش اومد ،عکساش هست ها.....ولی حالا ......
بعدشم بابایی حسابی ما رو خجالت دادو برامون چیکن خرید ،جات خالی خیلی تند بودن ،حسابی سوختیم ،داشتیم ارنواز ؟
اینم از عکسات ارنواز خانم
١
2
اینجا خیلی نی نی هستی الان خوشگل تری
3
4
این تو باید آب بازی کنی نه اینکه بخوابی
5