همه خبرای این یه هفته برای گلم
سلام به همه دوست جونیا ....این عکس شیپلپلون با قلبا و یه کلی بوس تقدیم به شما
شیپلپلون قصه ما الان درست ٩ روزه که رفته سفر با مامان وباباو مامانی و دایی اش.
ما هم همینطور ...
خوب بقیه خبرا اینکه .....
همگی با ماشین بابا امین حرکت کردن به سمت تهران و کرج .اونجور که بابا امین شب گذشته بامون تماس گرفت ..............گفت :
رفتین پیش دختر عمه سارا و بعدش هم خونه عمه کبری . اونجا نی نی آراد رو برای دومین بار دیدی .ولی به جای بازی باهاش، ازش ترسیدی و گریه کردی .دخترم اینقده نی نای نای.....پسر به این گلی ،خوشگلی ،ماهی... .
ما هم همینطور ...
منم که نمیبینمت سوژه هام یادم رفته
تو این یه هفته عمو احسان با دوستاش رفتن مشهد دیروز رسیدن وشبم رفتن زیارت....قبول باشه احسان خان ...قراره سو غاتی یادش نره
من ونسیم هم دو روز گذشته رفتیم مصاحبه ولی احتمالا نمیریم چون راش دوره ....
دیگه برات بگم ...آها دو روز پیش مامان گفت حوصلم سر رفته بیا بریم پیاده روی ..من گفتم گرمه ولی خوب رفتیم ......
باهم رفتیم و برگشتن از خیابون اصلی اومدیم خونه .مامان خرید داشت .منم تا اونجا بودم یه گوشه از فروشگاه ظرف نی نی دیدم ورفتم سراغشون .
ارنوازکپل خودم هر وقت میاد خونه ما سر سفره غذا دوست داره با ما غذا بخوره ولی باقاشق میزنه تو بشقاب ، خودش از صداش می ترسه .
آخه شیپلپلون که نباید اینقدر ترسو باشه . ما هم برات ظرف نی نی خریدیم که اینجا هم راحت غذا بخوری ودیگه نگاه دهنای ما نکنی واون لبای خوشگل غنچه ایتو الکی تکون ندی .
یادم باشه عکست که با کریر رو میز ناهار خوری وسط سفره ما نشسته بودی رو هم بذارم.
راستی، روی همه ظرفات عکس کیتی صولتی هست ..آخه ارنواز تو همه وسیله هات خرسی پو هستن
،،،،،،،،،،،
آها آخرین خبر این هفته اینکه می خواستیم بریم برای دیدن جهیزیه فرید وعفت.وسایلا رو هم آماده کردیم اما ساعت ١ طهرفهمیدیم ماشین بابایی خراب شده( باتریش خالی شده .)
محض اطلاع باید بگم بابایی ماشینشو فقط٣ماهه که از نمایندگی تحویل گرفته .جالبتر اینکه امداد خودرو که اومده ،گفته ما باتری نداریم ،وایسید تا برامون بیاد. حالا فردا یا یه ماه دیگه هم معلوم نیست ....
کیفیت رو حال میکنی ....به این میگن خدمات پس ازفروش...کیفیت محصول ....تامین قطعات تضمین خدمات ...برا همینه که صاحاب کارخونه های این مملکت فقط سوار فراری و بنز خارجی میشن .....
دیشب عمو حمید و بچه هاش اینجا بودن .علی و نازنین دیگه کم کم داشت حوصلشون سر میرفت که نوشین به دادشون رسیدووبلاگ شیپلون رو نشونشون داد
عمه نسیم هم ازاون پاکن های خوشگلش داد بهشون. خلاصه ٣ ساعتی نشستیم و حوصله هیچکی هم سر نرفت . تازه با هنر نمایی عمه ها چیزای خوشمزه هم خوردیم.جات خالی
فردا جمعه اس و شما قراره حرکت کنید به سمت خونه .البته این دفعه دومیه که شما رفتی تهران پیش مامان بزرگ و بقیه.سری قبلی ٤ماهت بود با هواپیمارفتی اذیت هم شدی .حالا ایشالا که این سری اذیت نشده باشی .
فردا به امید خدا میبینمتون چون ما که موندنی شدیم .......|
به بقیه هم سلام برسون
از اینکه ما رو دیدین ممنون